随机信件
最受欢迎
最新
最近
来自: setare
写信 : 11-02-2019
将被发送 : 11-02-2020
سلام ستاره.
جایی که تو ایستاده ای دقیقا یکسال آینده است. و من میدانم که در این یکسال زندگی همچون سیبی پرتاب شده در هوا برایت هزاران چرخ خورده است.
ذره ذره ی روزهای سال 96 رو به خاطر داری؟ همان روزهایی که به خاطر دوست داشتن سامان در دنیا و جهان تنها
ماندی؟ یادت هست که برای داشتن این مرد خودت را به هر دری زدی؟
"همان روزهایی که به بدترین شکل تو را تنها گذاشت و ادعا می‌کرد قبلش "دوستت دارد

میدانم هیچوقت این دو سال رو فراموش نخواهی کرد.
تو عاشق مردی بودی که شبیه علی بود
دستانش همچون او قوی و محکم دستت را می‌فشرد
و پهنای آغوشش آنچنان وسیع بود که هیچگاه باور نمیکردی که کسی بیاید و تو را از او بخواهد بگیرد
میدانی چه میبینم؟
دخترکی که جنگید و جنگید و جنگید دیگر علی را از دست ندهد
میدانی
چند هفته است که او را دوباره از دست داده ام
علی را می‌گویم
علی که در درون سامان میدیدی
همان کودک درونی که از بچگی با او آشنا بودی
همان وقتی که میگفتی سامان را دوست دارم چون شبیه علی است

وگرنه سامان همچنان در کنارت است و میدانم در کنارت خواهد ماند
تا روزی که تو بخواهی
تویی که دوستش داری
چون این دوست داشتن فقط از سمت تو ریسمان محکمی داشته
وگرنه او که تا به امروز با صدهزار نفر دوست شدو با صد هزار نفر عاشقانه بود

اما
تو دیگر نیستی
چند روزیست که دیگر نیستی
سال 84 بود
13 سال پیش
باورش سخته نه؟
اما یادت هست وقتی که به تو گفتند علی مرده است هیچوقت باور نکردی هیچوقت
تو میگفتی تنها مرگ هست که انسانها را از انسانها جدا میکند
به نظرم راست میگفتی
تنها مرگ هست که میتواند دستان کسی را که دوستش داری از تو بگیرد
میدانی
دیگر برای رفتن کسی غصه نخواهی خورد
چون من تاوان تمام رفتن‌ها را داده ام
چون من به قدر تمام رفتن‌ها برای ماندن‌ سامان جنگیدم
و فهمیدم که هیچوقت نمیتوانی جلوی رفتن کسی را بگیری اگر او مرده باشد
و الا بقیه رفتن‌ها را میشود با یک تماس الکی و یا یک نامه خداحافظی برگرداند
همه ی رفتن‌ها
الا آنان که از دنیا بروند
تو فکر میکردی با کمک گرفتن از اجنه و یا فرشتگان و یا استفاده از فرکانس و ارتعاش میتوانی آدمها را نگه داری
درست است میشود نگه شان داشت
اما
اینها هیچکدام نتوانستند به تو یاد بدهند که با مرگ علی کنار بیایی
تو هنوز در پس ذهنت خودت را تنها احساس میکنی و برای همین است که هیچوقت نمیتوانی بفهمی که چرا قهر کردن و یا از دست دادن دوست در زندگیت آن قدرها غم انگیز نیست
میتوانم از تو خواهشی کنم؟
با چه کسی دعوا داری؟

گیرم به دنیا ثابت کردی سامان مال توست
گیرم او فهمید که او را چقدر دوست داری

گیرم ثابت کردی قدرت انسانی، عشق، برتر از تمام قدرت هاست و میتواند سرنوشت آدمها را در دست خود بگیرد
گیرم به همه اثبات کردی پول و مقام و قدرت چیزهایی هستند که با تمرکز به دست می‌آیند
گیرم این خشم بی خداحافظی رفتن علی را ابزار کردی تا به هر آنچیزی که در دنیا می‌خواهی برسی
و رسیدی

آیا او باز میگردد؟

تمام شد
ستاره تو هر چه که خواستی را بردی

اما نمیتوانی علی را برگردانی

یک بار برای همیشه با خودت خلوت کن

یک بار برای همیشه بپذیر

خودت را گول نزن

آره درسته تو قوی ترین انسانی
اما انسانی

او رفته است


من اینها را زمانی مینویسم که در دفترم در روز 22 بهمن 97 نشسته ام
یک روز تعطیل بارانی
که سامان در اتاق بغلیست

بیا و با خودمان یک بار روبه رو بشویم
تو خدای قدرت‌ها؟
تا کی میخواهی غم نبودن علی را با عشق عمیق خودت به سامان تسکین بدهی

علی رفته است
تمام شد
بی خداحافظی
بدون بغل
ترکت کرد
اما خودش نمی‌خواست

این آدمی که برایش میجنگیدی
علی نبود
یک پسری که خودش را بیشتر از تو دوست داشت
او علی نبود
کودک درونش با تو دوست شد اما کودک درونش علی نبود
فکر کردی مثل علی مهربان بود
اما نبود
او یک مردی بود که فرزند یک خانواده ای بود به نام مادری ناهید و پدری سعید
اما تو برای او که بودی؟
برایش مادرش بودی
تلاش کردی غذا بخورد
برایش خواهرش بودی
همه جا تلاش کردی درکش کنی
برایش برادر و دوستش بودی
همیشه در کار مثل یک مرد پشتش بودی
تو برایش زنش بودی

او برای تو از خودت بود

اما توبرای او که بودی؟
کسی هست که او برایش بیش از خودش ارزش قائل باشد؟

امروز که مینویسی چیزی در تو مرده است
دیگر هیچ چیز را نمیخواهی
و میخواهی فقط و فقط با خودت تنها باشی
تنها

اما نمیدانم بعد از سال 97 چه راهی رو پیش گرفتی
نمیدانم کجایی اما میدانم شروع سال 98 برای تو شروع راه جدیده

اینو از الان حس میکنم

نمیدونم توی کدوم ماه سال 98

اما تو قبل از خوندن این نامه از صفر شروع کرده ای

و یادگرفته ای که با این بخش از زندگیت کنار بیایی
که دیگر علی را پیدا نخواهی کرد و او رفته است

بگذار اندوهت را در دستمالی و گوشه ی دلت بگذار و بگذر

یکروز خواهی دید که تمام این قوانین جهان را یادگرفته ای تا بدانی که زندگی را باید با نهایت لذت و خوشبختی پیش برد
تو بدون سامان هم زندگی خواهی کرد
و
آخرش علی را دم مرگ خواهی دید و من میدانم که او اولین کسی هست که برای به آغوش کشیدنت به استقبالت می‌آید

پس زندگی کن جوریکه او هرگز زندگی نکرد

دوستت دارم
ستاره 31 ساله
分享 :
 
后退
 
 
下一步
 
今日箴言
 
许下一个诺言
 
写一封信